عهد سوم:دریافت نسخه شماره 3 نشریه عهد
دریافت
حجم: 936 کیلوبایت
متن مقالات در ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
ماهیت فرهنگ غرب 3
نابود شدن بنیانهای فرهنگی و اعتقادی، عادیسازی گناه توسط فرهنگ غرب و تبیین باطن فرهنگ غرب در شماره قبل به صورت مختصر مورد بررسی قرار گرفت، در این شماره به ادامه مباحث در ارتباط با ماهیت فرهنگ غرب میپردازیم:
اصالةاللّذّه
آری اصالةاللّذّه بودن یکی دیگر از ویژگیهای ماهیت فرهنگ غرب است، به این معنا که لذتجویی را یک امر مطلوب و یک ارزش میدانند و اصالت را به لذت بردن میدهند و خود را در انتخاب روش رسیدن به این لذت آزاد میگذارند، ازدواج و نهاد خانواده را بیمعنا تلقی میکنند. البته در جامعه ما نیز کسانی هستند که این باور غلط را ترویج میکنند. (1)
غرب انسان را موجودی آزاد و رها از هر بند و قیدی معرفی میکند انسان در این فرهنگ به عنوان موجودی معرفی میشود که برای برطرف کردن نیازهای حقیقی و نیازهای کاذب خود میتواند از هر طریقی اقدام کند که یکی از رکنهای اساسی آن همین لذت بردن است، هر آنچه موجب لذت بردن بشود را مباح میدانند؛ یکی با اعتیاد لذت میبرد، دیگری با شهوات جنسی لذت میبرد، یکی با کتک زدن این و آن و...
حالا کسی نگوید که خب در اسلام هم لذت هست، بله هست اما شرایطی دارد، قوانینی دارد، راه و رسمی دارد، اینطور نیست که در اسلام هرکس از هر طریقی که بخواهد بتواند لذتجویی کند، بلکه باید آن لذت بردن بر اساس دستور شریعت الهی باشد و به اصطلاح لذت حلال باشد، اما در فرهنگ غربی همان طور که اشاره شد هر آنچه موجب لذت بردن بشود را مباح میدانند و دیگر رضایت خدا برایشان مطرح نیست.
ایراد اساسی که به این فرهنگ هم وارد میشود همین است که دستورات الهی را کنار زدهاند و خود خدای خود شدهاند و برای روش زندگی خود به طور کامل منشان است که تصمیم میگیرد، منی که منقطع از خدا و وحی الهی و معنویت است و همه چیز را در ماده و چگونگی استفاده آن برای لذت بردن از زندگی البته با تعریف خودشان، خلاصه کردهاند.
و اسم این انقطاع را آزادی میگذارند، البته مد نظر آنها بیشتر آزادی از حد و حریمی است که خدا تعیین کرده است، بیچارهها گمان بردهاند که خدا از محدود کردن انسان نفعی میبرد، خیر اینطور نیست، هر چه از سمت خدا برای ما فرستادهشده برای خود ماست، هدف خلقت را گم کردهاند، این که انسان برای چه خلقشده و اینکه ما انسانها خلقشدهایم تا چه بکنیم با اینکه خلقشدهایم تا خدا چه بکند را اشتباه متوجه شدهاند.
اصلاً معاد را در نظر نمیگیرند و گمان نمیبرند که کوچکترین عمل انسان در معاد او تأثیر میگذارد، نگویید که برخی از مسلمانها هم معاد و این چیزهایی که گفتید را در نظر نمیگیرند و ...، بحث ما در اینجا این است که فرهنگ غربی در ذات خود این گونه است، ولی اسلام و فرهنگ اسلامی و الهی در ذات خود متصل به حقیقت و در جهت رساندن انسان به هدف خلقت است. حالا اگر شخص مسلمانی از فرهنگ و شریعت الهی و اسلامی فاصله میگیرد و خود را وامدار و تحت سیطره فرهنگ غربی و هر فرهنگ غیر الهی دیگر قرار میدهد، به خواست خودش بوده ولی عواملی در سوق او به آن سمت دخیل بوده که باید آنها بررسی شوند و راه مقابله با آن نیز برای افراد مشخص شود، که ما آن را همان جهاد فرهنگی مینامیم.
یکی از دلایلی که به بررسی ماهیت فرهنگ غربی میپردازیم این است که چهره شرکآلود و دورکننده انسان از خدا و از هدفی که انسان باید دنبال میکرد تا به حضرت الله تقرب جوید آن هم در هر لحظه و در هر مکان و موقعیت، آشکار کنیم.
و جامعه خود و جامعه جهانی را از این دالان تاریک و آلودهای که هر لحظه انسان را در غفلت و دوری از خدا میکشاند نجات دهیم.
انشاء الله خداوند به ما این توان را بدهد که به کمک یکدیگر هدفی را که انبیاء و اولیا دنبال میکردند را محقق کنیم و جامعه و تمدنی ایجاد کنیم که لحظهای انسان را از یاد و ذکر خدا بازندارد.
والسلام
محمدعلی ابراهیمی
1- قوام گرفته از بیانات رهبری 1/1/1393
بسمالله الرحمن الرحیم
قرآن در تمدن اسلامی
قَدْ جَاءَکُم مِّنَ اللَّـهِ نُورٌ مُّبِینٌ یَهْدِی بِهِ اللَّـهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَیُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ. سوره مائده، 15 و 16.
اصلیترین مقصد قرآن، هدایت به سُبل سلامت، اخراج از همه مراتب ظلمات به عالم نور و هدایت به طریق مستقیم است. انسان از طریق تفکر و تدبر در آیات قرآن میتواند مراتب سلامت را از پایینترین درجه آن که مربوط به قوای ملکی است تا درجه عالی آن که حقیقت قلب سلیم است طی کند.
قرآن، کتاب هدایت و راهنمای سلوک انسانیت و مربی نفوس و شفای امراض قلبیه و نوربخش سیر الی الله است. بالجمله، خدای تبارک و تعالی به واسطه سعه رحمت بر بندگان، این کتاب شریف را از مقام قرب و قدسی خود نازل فرموده و بر حسب تناسب عوالم تنزل داده تا به این عالم ظلمانی و سجن طبیعت رسیده و به کسوت الفاظ و صورت حروف درآمده، برای استخلاص مسجونین در این زندان تاریک دنیا رهایی مغلولین در زنجیرهای آمال و امانی و رساندن آنها از حضیض نقص و ضعف و حیوانیت به اوج کمال و قوت و انسانیت. امام خمینی، کشفالاسرار.
اینک با مقدمهای پیرامون تمدن اسلامی به نقش قرآن در طراحی و ایجاد تمدن نوین اسلامی میپردازیم:
تفکر، نقطه آغاز ایجاد تمدن است. تفکر الهی مبتنی بر شریعت الهی است و عمل به مقتضای آن، فرهنگ و فضایی برای زندگی ایجاد میکند و شکل و شاکله و صورت خاصی به زندگی فردی و اجتماعی انسانها میدهد که تمدن نامیده میشود.
تاکنون تمدن اسلامی به معنای واقعی کلمه ایجاد نشده است و تمدنهای اسلامی معرفیشده، تمدن اسلامی به معنای حقیقی آن نبودهاند. تمدن اسلامی به معنای حقیقی، فضایی است که در آن تمام مناسبات فرد و جامعه بر اساس شریعت الهی و اسلام ناب محمدی صلیالله علیه و آله و سلم میباشد. و این مهم تنها تحت هدایت معصوم علیهم السلام امکان تحقق دارد. انسان همواره نیاز به هدایت دارد و این هدایت تنها از طریق کسی میتواند صورت بگیرد که معصوم و مصون از خطا و اشتباه باشد تا همواره انسانها را به طریق سعادت رهنمون سازد.
بهترین تمدن برای آینده حیات بشر، تمدن اسلامی است. تمدنی که نه تنها روابط اجتماعی انسانها را بر اساس نظام الهی تنظیم میکند بلکه روابط معنوی انسان با خالق خود را به اوج میرساند. پس تمدن اسلامی وسیله اتصال زمین است به آسمان.
برای طراحی و ایجاد تمدن اسلامی باید به سراغ قرآن رفت و مبانی آن را از قرآن استخراج کرد، چرا که قرآن کتاب هدایت است و جامع نیازهای بشر و به بیان خود قرآن «تبیانا لکل شئ» است.
خداوند آیه «تبیانا لکل شیء» را نازل کرد و به خدا قسم از آنچه انسان به آن نیاز دارد فروگذار نکرد و به خدا قسم هیچ کس قادر نیست بگوید «ای کاش فلان مطلب در قرآن وجود داشت»؛ زیرا هر آنچه انسان نیاز داشته باشد، خداوند در مورد آن، آیهای نازل کرده است.امام صادق (ع) الکافی، ج۱، ص۵۹، ح 1
خداوند به عنوان خالق انسان، محیط بر تمام ابعاد و نیازهای بشر است و آنچه را انسان برای طی طریق و پیمودن مسیر زندگی تا ابدیت نیازمند آن است در قرآن که سفره پهنشده برای همه بشر است ذکر فرموده است.
خداوند آنچه را که امّت تا روز قیامت بدان احتیاج دارند، در قرآن آورده و برای رسولش بیان فرموده است. امام باقر (ع). الکافی، ج۱، ص۵۹، ح 2
هر آنچه که انسان در مسائل فردی و اجتماعی نیاز به هدایت دارد تا به سمت حق سیر کند در قرآن ذکر شده است. عقاید الهی،مسائل اخلاقی، اجتماعی،اصول سیاسی، مدیریتی، اقتصادی و... همه در قرآن آمده است.
قرآن و کتابهای حدیث، که منابع احکام و دستورات اسلام است با رسالههای عملیه که توسط مجتهدین عصر و مراجع نوشته میشود، از لحاظ جامعیت و اثری که در زندگی اجتماعی میتواند داشته باشد به کلی تفاوت دارد نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادی آن، از نسبت صد به یک هم بیشتر است. امام خمینی، ولایتفقیه، ص 50
قرآن، طرح جامع حکومت و تمدن اسلامی را ارائه میدهد که ذاتاً جامعه را به سمت حق سوق میدهد. در تمدن اسلامی ایجادشده، حکم خدا جاریشده و ارزشهای الهی احیاء میشود.
در چنین شرایطی است که افراد جامعه مؤدب به آداب قرآنی و حکومت و دولتها،حکومت و دولتی قرآنی میشوند. و باطن افراد از طریق قرآن، به نور هدایت الله منور میشود و حقیقت آیه «الله ولی الذین ءامنوا یخرجهم من الظلمات إلی النور» صورت اجتماعی به خود میگیرد و جمیع انسانها به سعادت دنیوی و اخروی نائل میشوند.
پورکبیریان
بسمالله الرحمن الرحیم
عالمی دیگر بباید ساخت، وز نو آدمی...
در باب جهاد فرهنگی:
تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم... ما تصمیم داریم پرچم «لا الهالاالله» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم».
موجودیت و اساس هر جامعهای را فرهنگ آن جامعه تشکیل میدهد. فرهنگ، مجموعه اعتقادات و باورهای یک ملت است. فرهنگ، مانند هوایی است که در آن نفس میکشیم و اهمیت آن به اندازهای است که در صورت وابستگی فرهنگی، استقلال در زمینههای سیاسی، اقتصادی، نظامی و ... امکانپذیر نیست.
در عصر جدید، نوع خاصی از تفکر و اندیشه بر همه جای جهان بشری سایه افکنده و سرنوشت بشر را تحت تأثیر خود قرار داده است و بشر را به سمت و سویی خاص میبرد. تمدن غرب به دنبال سیطره فرهنگی برجهاناست و این فرهنگ، فرهنگ ناشی از اندیشه بریده از وحی و مبتنی بر عقل خود بنیاد است.
دشمنان اسلام همواره در طول تاریخ برای نابودی دین و دینداری، تلاشهای فراوانی کردهاند و کیدهای فراوانی برای برچیدن بساط اسلامی به کار بردهاند و با پیشرفت زمان، روش و شیوههای مبارزه با اسلام و تعلیمات ناب آن را نیز عوض کردند و ترفندهای گوناگونی برای حاشیهنشینی اسلام اصیل از متن حیات مسلمانان به کار بردند.
انقلاب اسلامی، تجلی اراده مردمی بود که بر این باور بودند که باید از غرب و فرهنگ غرب بگذرند.انقلاب اسلامی رجوع به فرهنگ ناب محمدی صلیالله علیه و آله و سلم بود. انقلاب اسلامی راه گذر از جهان غربی است.
این حرکت عظیمى که با انقلاب اسلامى شروع شد، یک حرکت تمامشده نیست؛ آن حرکت ادامه دارد. امروز نیز باید در مقابل جبههى عظیم جهانى فساد و ضلالت و گمراهى قد علم کرد و ایستاد. آن روز میدانستیم باید مبارزه کنیم، امروز هم باید مبارزه کنیم. ما براى مبارزهایم؛ منتها شکل، و ابعاد این مبارزه تفاوت کرده و مبارزه پیچیدهتر و سختتر شده است؛ مبارزه برای استقلال فرهنگی بسیار سخت است و بسی خون دل باید خورد. «الان طرف مقابل ما، جبهه استکبار و ظلم و پنهان شدنِ زشتترین خویهاى موجودِ در انسان گمراه در زیر پوششى از چهرهى متبسّم و اُدکلن زده و قیافهى کراوات بسته، پنهان شده است!.» امام خامنهای
اگر از مبارزه در راه آرمانهایمان دست بکشیم و لحظهاى غفلت کنیم، همان بر سرمان خواهد آمد که دنیاى اسلام و امّت اسلامى و ملتهای این منطقه در طول قرنها بر سرشان آمد. سختیهای مبارزه را باید تحمّل کرد تا بتوان به جایگاه شریف و عزیز انسانى رسید.
جهاد فرهنگی ادامه نهضت انبیا و اولیا است. زندگی پیامبر (ص) و ائمه علیهم السلام سراسر مبارزه و جهاد است. سیدالشهدا (ع) برای حفظ نهضت قیام کرد و با شهادتش مکتب را حفظ کرد. از ابتدای تاریخ تا به امروز جهاد ادامه دارد...
جبهه فرهنگی سرباز میخواهد و برای آمدن اماممان باید وارد میدان مبارزه شویم.«اعتقاد به امام زمان به معناى گوشهگیرى نیست. جریانهای انحرافى قبل از انقلاب تبلیغ مىکردند، الآن هم در گوشه و کنار تبلیغ مىکنند که امام زمان مىآید و اوضاع را درست مىکند؛ ما امروز دیگر چه کارکنیم! چه لزومى دارد ما حرکتى بکنیم!
تاوان عدالت امیرالمؤمنین، جان امیرالمؤمنین بود که از دست رفت! چرا؟ چون زمینه، زمینهى نامساعد بود. زمینه را نامساعد کرده بودند. زمینه را زمینه دنیاطلبى کرده بودند! آن کسانى که در اواخر یا اواسط حکومت علوى مقابل امیرالمؤمنین صفآرایى کردند کسانى بودند که زمینههاى دینیشان زمینههاى مستحکم و مادهی غلیظِ متناسبِ دینى نبود. عدم آمادگى، اینطور فاجعه به بار مىآورد!
آن وقت اگر امام زمان علیه الصّلاة و السّلام در یک دنیاى بدون آمادگى تشریف بیاورند، همان خواهد شد! باید آمادگى باشد. این آمادگى چگونه است؟ این، همانى است که شما نمونههایى از آن را در جامعهى خودتان مشاهده مىکنید. امروز در ایران اسلامى چیزهایى از درخشندگىهاى معنوى وجود دارد که در هیچ جاى دنیا نیست.» امام خامنهای
امروز جهان تشنه اسلام ناب محمدی (ص) است. انشاء الله این مبارزه را با هشیارى کامل، با ایمان کامل، با تلاش همهجانبه انجام دهیم و صبغهی را ترویج شعائر اسلامی تعظیم. به امید اهتزاز پرچم لا اله الا الله در سرتاسر جهان.
پورکبیریان
دربارهی فرهنگ (3)، به بیان ولایت
مهری سراج
«بخش دوّم حرف من، دربارهی فرهنگ است. من در یک جمله عرض بکنم: عزیزان من! فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است. چرا؟ چون فرهنگ، به معنای هوایی است که ما تنفّس میکنیم؛ شما ناچار هوا را تنفّس میکنید، چه بخواهید، چه نخواهید؛ اگر این هوا تمیز باشد، آثاری دارد در بدن شما؛ اگر این هوا کثیف باشد، آثار دیگری دارد..
الآن دربارهی تولید داخلی حرف میزدیم؛ اگر بخواهیم مصرف تولیدات داخلی به معنای واقعی کلمه تحقّق پیدا کند، باید فرهنگ
[مصرف] تولید داخلی در ذهن مردم جا بیفتد؛ اگر بخواهیم مردم اسراف نکنند، بایستی این باور مردم بشود؛ این یعنی فرهنگ. فرهنگ یعنی باورهای مردم، ایمان مردم، عادات مردم، آن چیزهایی که مردم در زندگی روزمره با آن سر و کار دائمی دارند و الهامبخش مردم در حرکات و اعمال آنها است؛ فرهنگ این است؛ این پس خیلی اهمیّت دارد.
مثلاً در حوزهی اجتماعی، قانونگرایی ــ که مردم به قانون احترام بگذارند ــ یک فرهنگ است؛ تعاون اجتماعی یک فرهنگ است؛ تشکیل خانواده و ازدواج یک فرهنگ است؛ تعداد فرزندان یک فرهنگ است؛ اگر در این چیزها بینش مردم و جهتگیری مردم جهتگیری درستی باشد، زندگی در جامعه جوری خواهد شد؛ اگر خدایناکرده جهتگیری غلط باشد، زندگی جوری دیگری خواهد شد؛ خدایناکرده به همان بلایی مبتلا خواهیم شد که امروز کشورهایی که خانواده را و بنیان خانواده را ویران کردند و شهوات را به راه انداختند ــ وَاتَّبِعوُا الشَّهَواتِ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیّا (۱) ــ به آن سرنوشت دچار شدند.
بنابراین تمرکز دشمنان بر روی فرهنگ بیشتر از همه جا است. چرا؟ به خاطر همین تأثیر زیادی که فرهنگ دارد. هدف و آماج تحرّک دشمنان در زمینهی فرهنگ، عبارت است از ایمان مردم و باورهای مردم.
اگر یک کسی است که روح استقلال ملّی را نشانه میرود ـ الآن هستند کسانی که صحبت استقلال که میشود، استقلال را مسخره میکنند، میگویند این عقبافتادگی است، استقلال چیست ـ و میخواهد وابستگی را تئوریزه کند، استقلال را مسخره کند، دلهای جوانان را برای مستقل زیستن متزلزل کند، نمیشود در مقابل او بیتفاوت ماند؛ باید در مقابل او عکسالعمل نشان داد. یکی به ضروریات اخلاقی و دینی جامعه اهانت میکند، زبان فارسی را مسخره میکند، خلقیات ایرانی را تحقیر میکند؛ اینها هست؛ اینها وجود دارد الآن.
آن که ملّت ایران را و ملیت ایرانی را و خلقیات ایرانی را تحقیر میکنند؛ آن که مبانی اسلامی را در ذهنها متزلزل میکنند، آن که شعارهای اصلی انقلاب را مورد تعرّض جدی قرار میدهند، آن که نهاد خانواده را بیارزش جلوه میدهند و ازدواج را بیمعنی وانمود میکنند ـ اینها امروز در جامعهی ما هست؛ کسانی این کارها را دارند میکنند ـ آن که لذّتجویی را یک امر مطلوب و یک ارزش میدانند ــ لذّت؛ «اصالةاللّذّه» همان سوغات فرهنگ غربی است؛ هرچه موجب لذّت بشود؛ خب، یکی با اعتیاد لذّت میبرد، یکی با شهوات جنسی لذّت میبرد، یکی با کتک زدن این آن لذّت میبرد؛ هرچه مایهی لذّت کسی باشد، این را مباح میدانند ـ کسانی این حرفها را ترویج میکنند، نمیشود در مقابل اینها بیتفاوت ماند. کسانی اباحهگری را ترویج میکنند. دستگاهها باید احساس وظیفه کنند.
در تخریب فرهنگی، کاری که تخریبکنندگان فرهنگ انجام میدهند این است که به جای عزم راسخ ملّی، تردید را در مردم ترویج میکنند. یک ملّت تا عزم راسخ نداشته، نمیتواند به هیچ جا برسد؛ سعی میکنند عزم راسخ ملّت را در مسائل مهمّ مربوط به سرنوشت کشور به هم بزنند، در آنها تردید ایجاد کنند؛ جای احساس عزّت و اعتمادبهنفس ملّی، احساس حقارت ملّی را به آنها تزریق میکنند؛ جای ایمان راسخ، شبهه افکنی و بیاعتقادی؛ جای کار و تلاش و همّت بلند، لذّتجویی و شهوترانی و از این قبیل؛ این کارها کارهایی است که انجام میگیرد.
امّا آنچه نقطهی مهمتر عرض من است، خطاب به جوانهایی است که در سرتاسر کشور فعّالیّتهای فرهنگی را به صورت خودجوش شروع کردند که بحمدالله خیلی هم وسیع شده است...کار را هرچه میتوانند به طور جدّی دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همین گسترش کار فرهنگی در بین جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملّت، ایفا کرده است.
علاوهی بر اینها، مَراجع فرهنگی. مَراجع فرهنگی یعنی چه کسانی؟ یعنی علما، اساتید، روشنفکران انقلابی، هنرمندان متعهّد، اینها نگاه نقادانه خودشان را نسبت به اوضاع فرهنگی کشور همچنان داشته باشند و تذکّر بدهند. البتّه من در مورد تذکّرات، معتقدم باید با منطق محکم و با بیان روشن، نقطه نظرات صحیح را ارائه بدهند. با تهمتزنی و جنجالآفرینی، بنده موافق نیستم؛ با تکفیر کردن و متهم کردن این و آن، بنده موافق نیستم.
نقاط ضعف را و نقاط منفی را به رخ ما مسئولین بکشانند. گاهی میشود که مسئول، متوجّه نیست چه دارد میگذرد در متن جامعه، امّا آن جوان در متن جامعه است، او میفهمد؛ آن عزم ملّی و مدیریت جهادی که عرض کردیم در زمینهی فرهنگ، این است.»(2)
1-بخشی از آیه 59 سوره مریم
2-بیانات رهبر انقلاب-1/1/93-حرم مطهر رضوی
مقدمهی مهم تر از اصل، در سیر الی الله
ادامه مقالات عرفان
مهری سراج
دو محور اصلی در بحثهای گذشته؛ اول آن است که: ای انسان خودت را دست کم نگیر. اکنون در دورانی به سر میبریم که هر که بر طلب حقایق بیدار و هشیار شد و زندگیاش را از سیطرهی باطل نجات داد، رَسته است و هر که همچنان سر در برفِ روزمرگیها فرو برده و بیتفاوت نسبت به وظایفش منتظر است تا دستی از غیب برون آید و کاری بکند،به یقین بداند که گوشش بر ندای منجی که پیوسته او را به بیداری و توجه به حقایق دعوت میکند لا یسمعون است.
ای انسان،به حقیقتِ خود واقف شو که برای تو ظرفیتی بیمنتهاست و این ظرفیت را خودِخالق، اراده کرده است که او خالق کل شیء است و «انسان» را اینگونه خلقتی عطا فرمود.«أتجعلون رزقکم أنّکم تکذبون» آیا ما رزق خودمان را از آن مقامهای بالا و ظرفیتهای بیمنتها که وصل و فنای فی الله و بقای بالله است، تکذیب اینها قرار دادهایم؟؟
جاهلان ِکوردل زبان به انکار این حقایق گشوده و چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.
دوم این که:انسان، حقیقتی دارد و واقعیتی. حقیقتش همان نظام انا لله و انا الیه راجعون است که همهی هستی بر اساس آن تکوین یافته و واقعیت او همان نحوهی زیستن و سبکی است که برای زندگیاش بر اساس شریعت بشری و یا شریعت الهی انتخاب کرده است و اشاره شد که سعادت در آن است که نظام تشریعی ِحاکم بر زندگی، منطبق بر نظام تکوین باشد.و باید متوجه بود که گزارههای شریعت ِتمدن مدرن که هیچ نسبتی با عالَمِ تکوین ندارد نه فقط دنیا که عقبی و ابدیت انسان را هم نابود خواهد کرد.
پس اصل سخن آن است که «ای انسان حقیقت ِخود را آن گونه که خلق شده ای بشناس و بیاب و به سوی الله برو تا شریعتِ زندگی ات منطبق با تکوینِ عالم هستی، واقع شود.»
اکنون میپرسیم که خوب، وظیفه چیست؟ مسیر حرکت کجاست؟ و منازل و مواقف این راه کدام است؟
قبل از تبیین راه و ذکر منازل آن، تفکر و تذکر دیگری لازم است که لازمه و زمینهساز تحقق ِکامل این سیر است و آن این که،
آیا میشود من بروم در یک جزیرهای برای خودم و آن زندگی الهی را محقق کنم؟ اصلاً"چنین چیزی در عالم واقع ممکن است؟
در آن عصری که هنوز شریعتِ حاکم بر عالم و آدم در سیطرهی روح مدرنیته نبود، جامعه فضای دیگری داشت که برای تطبیق یافتن با تکوین هستی و سیر الی الحق و الهی زیستن،موانع کمتر بود اما اکنون، جامعه و نظاماتش تحت حاکمیت و راهبری ِروح مدرنیته است و راه رفع موانع آن است که نظامهای جامعه؛ نظام فرهنگ، تعلیم و تربیت،اقتصاد، سیاست، نظام ازدواج و خانواده و نظام تغذیه و سلامت و سایر نظامهای خرد و کلان ِتشکیلدهندهی یک جامعه، همه منطبق با نظام تکوینِ «انا لله و انا الیه راجعون» و بر اساس شریعت الهی، تنظیمشده و قوام یابند.
لذا مقدمهی مهم تر از اصل در سیر الی الله؛ «تشکیل و تحقق حکومت اسلامی» یعنی؛ حاکمیتِ مجموعه نظامهای تکویناً و تشریعاً الهی، بر جامعه است.
نمیتوان نسبت به وضعیت موجود بیتفاوت بود،پیلهی غفلت دورِخود نباید تنید، دلخوشیهای کودکانه و فریب دادنِ خود به این اقوال که؛ نفسی میآید و می رود، شُکر! هم حقیقت را عوض نمیکند. این، حکومت و نظامات آن است که زمینهساز حاکمیتِ شریعت الهی بر انسانها میگردد و یا حیات انسان را به غَیّ (مقابل رشد) و گمراهی میکشاند. نظاماتی که افراد وارد آن میشوند و بر مبنا و موجودیتِ تعریفشده برای آن،تربیت و تنظیم میگردند. برون ده این سیستم مطابق با پیشفرضهای وجودی و برنامههای تشریعیِ طراحانِ آن شکل میگیرد و باید متوجه بود که
خروج از جبر سیستم های جاری، ممکن نیست؛ چون خروج از جامعه ممکن نیست.
و لذا نمیتوان از انسانی که با راهبریِ پیشفرض های تکوینی و تشریعیِ یک سیستمِ غیر الهی تربیت میشود انتظار دستیابی به حیات طیبه و سیر تشریعی الی الله داشت.
بنابراین قبل از هر چیز، آن چه بر عهدهی ماست مطالبهی حاکمیت نظام های الهی بر جامعه است. یعنی مبنای تکوینی و تشریعیِ همهی نظام های حاکم بر انسان در جامعه طبق نظام انا لله و انا الیه راجعون باشد؛ که «الله» جاعل آن و
محورِ جامعه یعنی «ولایت» تبیینکننده و تعیینکنندهی آن است.
بر همین اساس یکی از اولویت های مهم و پژوهش های بنیادی در نهضت تولید علم،و همچنین از وظایف اصلیِ مجتهدین و فقها تعریف، تبیین و طراحی همین نظامات است.
جامعه باید آگاه شود و مطالبه کند تا عزم ملی، مدیریت جهادی را به صحنهی عمل آورد، چرا که طی منازل سیر الی الله بدون تغییر و تحول بنیادین در نظامات جامعه، ممکن و محقق نشود.
بسمه تعالی
ما و انقلاب (3)
سعید ابراهیمی
جای تأمل است که نسبت به انقلاب اسلامی بیتفاوت شدهایم. نسبت به انقلاب بیاهمیت نیستیم اما دغدغه «باید» را نداریم. همه ما انقلاب اسلامی را دوست میداریم. وقتی به قلبهای خود رجوع میکنیم، تعلقی نسبت به انقلاب و نظام اسلامی در خود میبینیم که با جان ما هماهنگ است. فرق است میان کسی که این تعلق در قلب او هست و کسی که این اینطور نیست. کسی که این تعلق قدسی در قلب او هست نمیتواند و نباید که انقلاب را پایانیافته بپندارد. حُب به امام و انقلاب سبب میشود که وظایفی گریبان گیر ما بشود. در صورتی که این وظایف عملی بشود، هم ریشه این علقه باطنی را مستحکمتر مینماید و هم انسان را در سیر الی الله بیش از پیش، پیش میبرد. این وظایف چیست؟ از ما انتظار میرود که این وظایف را بشناسیم، یکی از این وظایف-ـی که برای ما اهل علم و دانش مطرح است- این است که جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی را به درستی و دقت تمام بشناسیم. ما باید زمان خودمان را بشناسیم و بدانیم که احوالات زمان ما چگونه است و این زمان روی به کدام سمت و سو دارد و به کجا میرود. یکی از شروط لازم این امر این است که تاریخ اسلام، تاریخ ایران و تاریخ جهان را خوب بشناسیم. این امر از آن جهت اهمیت دارد که «گذشته است که امروز را بوجود آورده است» و ما اگر به تاریخ گذشته واقف نباشیم شرایط و احوالات امروز را نمیتوانیم به درستی بشناسیم. باید این امر را بشناسیم و به دیگران بشناسانیم و بر این مبنی به پژوهشهای علمی و تحصیل و تدریس بپردازیم. اساتیدی که به مبحث تخصصی علمی میپردازند، و در آرا گذشتگان نظر میکنند و به پژوهش میپردازند، اگر زمانشناس نباشند نمیتوانند مشکلات زمان را تجزیه و تحلیل کنند و راه گذار از آن را بیابند و عملاً درگیر مباحث نظری صرف شدهاند.
بسماللّهالرّحمنالرّحیم
الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیّةاللّه فى الأرضین.
تمدن نوین اسلامی (۱)
چرا نیاز به تمدن
محمدعلی ابراهیمی
وقتی که میخواهید از بذر یک درخت، درختی تنومند دیگری بسازید مطمئناً باید شرایطی را برای شکوفا شدن استعداد درخت شدن آن دانه فراهم کنید تا آن دانه از هم بشکافد، جوانه بزند، ریشه بدواند و در مسیر رشد و تعالی خود حرکت کند.
بنابراین اگر شرایط را برای این دانه فراهم کنید این دانه وارد مسیر رشد میشود چون ذاتاً توانایی این را دارد که درخت بشود و این استعداد به صورت بالقوه در آن است و باید بالفعل شود.
گاهی خود انسانها بذر را میپاشند و شرایط را محیا میکنند تا آن دانهها رشد کند، و گاهی نیز عوامل محیطی بدون دخالت انسان دست به دست هم میدهند تا یک دانه در شرایط مساعدی قرار بگیرد و رشد کند.
انسان همچون گوهری است که کمتر شناختهشده و مسیر رشد و پیشرفت او از نظر روحی و معنوی حد ندارد. استعداد های بیشماری دارد که معمولاً اکثر آنها تا لحظه مرگ بر فرد هویدا نمیشوند.
حال سؤال اینجاست چگونه میتوان شرایطی را ایجاد کرد که در آن انسان به کمال خود برسد و در مسیر پیشرفت خود گام بردارد؟
آیا به بستری مناسب برای شکوفایی استعداد های او نیاز نیست؟
ممکن است کسی بگوید کسانی هستند مانند اولیا الله که میتواند خود به تنهایی بر فضای موجود اطراف خود غلبه کنند و در آن صورت نیازی به تغییر فضای جامعه به صورت کلی و بسترسازی نیست.
بله کسانی بودهاند و هستند که این قابلیت را دارند ولی سؤال این است که تعداد این افراد چقدر است و یا به عبارتی چند نفر در یک جامعهای که شرایط انسان کامل شدن در آن نیست به کمال میرسند؟! مطمئناً بسیار اندک هستند.
حرف ما این است که زمینهای را محیا کنیم که اغلب افراد راه رسیدن به کمال برایشان سهل و کاملاً دستیافتنی باشد، مانند آن کشاورز که هزاران بذر را میپاشد و با مراقبت از آنها تقریباً همهی آنها را به کمال خودشان میرساند، او چه کار میکند؟ همه چیز را در نظر میگیرد، از آب دادن به موقع تا کندن علف های هرز و... .
یک نمونه بارزی که اغلب برای دوستان مثال میزنم فضای جبهههای هشت سال دفاع مقدس است که اگر خوب آن فضا را مورد بررسی و مطالعه قرار دهیم متوجه خصلتها و ویژگی های عجیبی میشویم که در غیر آن وجود ندارد و یا بسیار کم به چشم میخورد مانند روحیه ایثار و فداکاری و از خود گذشتگی، رابطههای خاص باخدا، تقسیم مسئولیتها بر اساس تقوا (اغلب فرماندهی یک گروه، گروهان، تیپ و یا ... از افراد زیرمجموعه خودش دارای تقوای بیشتری بود که این نکته خیلی قابل توجه است.) و ...
در آنجا اکثر افراد مشغول سیر و سلوک الی الله بودند و در واقع شرایط انسانپروری در آنجا به وجود آمده بود، وصیتنامههای شهدا به صورت واضح به این مسئله شهادت میدهند. پس شرایطی بود که اغلب افراد را در خود جای میداد و آنها را به سمت حضرت الله جلو میبرد، خوب است که این شرایط را در جای خود بررسی کنیم.
بنابراین تمدن نوین اسلامی راهی هموار برای رساندن اکثر و یا همهی انسانها به سر منزل مقصود و کمال است. چیزی که هدف تمام انبیاء و اولیاء الهی بوده و هست و تلاش در تحقق این مهم به معنای ادامه دادن راه آنها است.
این تمدن دارای فرهنگ، سیاست، اقتصاد و علومی خواهد بود که در هر لحظه یک قدم انسان را به جلو میبرد.
محمدعلی ابراهیمی