دریافت نشریه شماره دهم عهد دانشگاه اصفهان
دریافت
حجم: 12.5 مگابایت
توضیحات: متن کامل نشریه عهد 10 در ادامه مطلب
باسمه تعالی
مقالات نشریه عهد - شماره 10 - سال سوم - مهرماه 1394
دانشگاه اصفهان
»»»»»»»»»»»»»»»«««««««««««««««
سرمقاله:
نفوذ فرهنگی
هنگامی که در یک بدن سالم عضوی کلیدی مانند چشم آسیب ببیند و عملکردش دچار اختلال شود، بدن انسان با وجود چنین اختلال مهمی باز هم میتواند به حیات و فعالیت خود ادامه دهد. اما اگر عضوی مانند قلب از کار بیفتد، آنگاه حیات بدن با مشکل مواجه میگردد. فرهنگ در جامعه نیز به مثابه قلب در بدن است که اگر دشمن بتواند در آن نفوذ کند، میتواند حیات یک ملت را به مخاطره بیندازد و انقلاب را از محتوای خویش خالی سازد.
در نفوذ فرهنگی باورها و عقاید و آرمانهای یک ملت مورد هجمه قرار میگیرد و دشمن سعی دارد باورهایی که باعث اقتدار، پویایی، عزتمندی و نفوذ یک ملت در دنیا گشته، مورد حمله قرار دهد و به جای آن باورهایی،گاه با ادبیات ظاهراً منطقی و علمی به آن ملت تزریق کند تا انقلابیگری را از آنها بگیرد و به جای آن رخوت و سستی و بیتفاوتی بنشاند.
رسالت انقلاب اسلامی اتصال مُلک به مَلکوت است. با تهی شدن انقلاب از باورها و آرمانهای خویش، انقطاع از عالم قدس روی میدهد و آنگاه انسان از حقیقت خویش جدا گشته و در واقع بیحقیقت و بیعالم میشود و پوچی و سرگردانی بر وی غالب میگردد. امام خامنهای در همین زمینه میفرمایند: «دشمن سعی میکند در زمینهی فرهنگی، باورهای جامعه را دگرگون کند؛ و آن باورهایی را که توانسته این جامعه را سرِپا نگه دارد جابهجا کند، خدشه در آنها وارد کند، اختلال و رخنه در آنها بهوجود بیاورد. خرجها میکنند؛ میلیاردها خرج میکنند برای این مقصود؛ این رخنه و نفوذ فرهنگی است.»1 و نتیجهی نفوذ فرهنگی را این گونه بیان میدارند:« اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملّت ایران سیلی خواهد خورد.»2 و این سیلی نه تنها به ملت ایران بلکه به تمام عالم بشریت سرایت خواهدکرد. با این اوصاف، معین نیست که چه وقت و چه زمان مردمان دیگری که "یحبهم و یحبونه" هستند پیدا بشوند و آنقدر والامقام باشند تا بتوانند این بار عظیم و میراث جاودانهی انبیاء را به دوش کشند و پیش ببرند.
امام امت هدف از نفوذ را این گونه تشریح می نمایند:« همه هم بدانند که هدف دشمنان ما با ریختهای مختلف و قیافهگیریهای مختلفی که از خودشان نشان میدهند - گاهی اخم میکنند، گاهی لبخند میزنند، گاهی اوقات وعده میدهند، گاهی تهدید میکنند- تسلّط بر کشور است. دشمن میخواهد برگردد به دوران سلطهی بیقیدوشرط خود بر این کشور»،3 « دشمن دنبال سلطهگری است و همهی تلاش دشمن برای این است که جلوی حرکت اسلامی نظام جمهوری اسلامی را که مایهی پیشرفت و ترقّی و اوج این ملّت است بگیرد».4 البته که دشمن برای تحقق نفوذ و سلطهی خود، ابزار متناسب با هدفش را دارد که رهبری عزیز اینگونه بدان اشاره میکنند: «ما همینطور مدام دربارهی نفوذ دشمن تکرار میکنیم، تأکید میکنیم- ایجاد خلل در باورها است؛ باور انقلابی، باور دینی. در معرفتهای انقلابی و دینی اختلال ایجاد میکنند؛ رخنه کردن در اینها است. و از همهی طرق هم استفاده میکنند و آدمهای گوناگونی هم دارند؛ استاد دانشگاه هم دارند، فعّال دانشجویی هم دارند، نخبهی فکری و علمی هم دارند؛ همهجور آدمی برای ایجاد این رخنهها هستند»5 و نقطهی آغاز نفوذ استکبار در دنیا، نفوذ در تفکر و قلوب ملتهاست و بدانیم که اگر جمهوریاسلامی سیلی بخورد، اسلام سیلی خواهد خورد و اگر اسلام نابی که ایران به دنیا عرضه میکند سیلی بخورد تا مدتهای مدیدی نخواهد توانست کمر راست نماید.
نویسنده: سعاد محمدی - مدیر مسئول
...........................................................................................
منابع:
1- 25 شهریور 1394 - بیانات امام خامنهای در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
2- 14 خرداد 1394 - بیانات امام خامنهای در مراسم بیست و ششمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی رحمهالله
3- 25 شهریور 1394 - بیانات امام خامنهای در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
4- همان
5- همان
..................................................................................................................
....................................................................................
انقلاباسلامی، طلیعه بازگشت به عهد غدیر
تاکنون انقلابهای بسیاری در جهان به وقوع پیوسته و هر کدام اثراتی از خود برجای گذاردهاند؛ اما به جد میتوان گفت انقلاباسلامی، بزرگترین و اثرگذارترین انقلابی است که تاکنون در عالم رخ داده است.
تفاوت اساسی انقلاباسلامی با سایر انقلابهای عالم، در جهانبینی و آرمانهایی است که این انقلاب دنبال میکند؛ جهانبینیای که ریشه در وحی الهی دارد و دارای حقیقتی پایدار است که از ازل وجود داشته و تا ابد وجود خواهد داشت و فناناپذیر است.
میتوان گفت فصل مشترک تمامی انقلابها قیام علیه ظلم و عدالتخواهی بوده است، و وجه تمایز آنها در جهانبینی و اهدافی است که دنبال میکردهاند؛ انقلابهای گذشته ایدئولوژی خود را از اندیشه بشری اخذ کرده و در ادامه حیات خود همواره خطاها و مشکلات بسیاری را بوجود آورده و بشریت را تحت تأثیر آن جهانبینیِ بشرساخته، دچار سرگردانی و گمراهی نمودهاند؛ چرا که ایدئولوژی این انقلابها برگرفته از نفسانیت و وهم بشری بوده و منقطع از عالم ملکوت و وحی الهی است و متصل به حقیقتی پایدار نمیباشد. در نتیجه نه تنها انسان را از اصل خود که عبودیت الله و رسیدن به کمالات انسانی است بازداشته بلکه او را در قهقرای دنائت و پستی سوق داده است.
حال اگر ماهیت تمدن و فرهنگ بشر کنونی، یعنی فرهنگ و تمدن غرب مدرن را بشناسیم، آنگاه خواهیم توانست معرفت مناسبی نسبت به حقایق انقلاب اسلامی و ذات آن به دست آوریم. در عصری که بشر هویت خود را گم کرده و سرگردان در برهوت وهم بشری هر روز سرابی میبیند و وعده سیراب شدن به خود میدهد، میتوان گفت تنها راه نجات بشر " انقلاب اسلامی" است. انقلابی که دارای حقیقتی فرازمانی و فرامکانی است، اما در ظرف زمان و مکان ظهور مییابد. هر زمان و مکانی که لایق باشد و ظرفیت ظاهر نمودن این حقیقت را داشته باشد؛ البته زمان و مکانی خاص ظرف ظهور آن نور خواهد بود و این نور در همه ارکان و شئونات حیات بشری بسط خواهد یافت و صورتی خاص و الهی به زندگی بشر خواهد داد.
بشر همواره به دنبال ایجاد یک نظام زندگی آرمانی بوده که در آن عدالت به تمام معنا شود و هر چیزی در جایگاه خود قرار گیرد و زندگیای سراسر سعادت و به دور از مشکلات داشته باشد. خداوند متعال، برای ایجاد این ایده آل قواعد و قوانینی را ایجاد کرده که توسط رسولان خود برای انسانها فرستاده است اما به خاطر پیروی از هوای نفس، انسانها آن را دنبال نکرده و خود را از این لطف عظیم الهی محروم نمودهاند.
نهضت انقلاباسلامی ادامه مبعث و غدیر است. ادامه به معنای امتداد و ظهور، چرا که انقلاباسلامی حقیقتی است که همواره در قلوب انبیاء و اولیای الهی، از آدم تا خاتم بوده و هست؛ یعنی قلبی الهی و سراسر نور، ایمان، یقین و اخلاص و ظرف وحی الهی که در هر زمان ظهورات و اثراتی در جامعه بشری داشته و دارد. هرگاه پذیرفته شده، بسط یافته و سامانی الهی به زندگی بشر داده و هرگاه پذیرفته نشده، به حجاب رفته و سامان غیر الهی- بی سامانی حقیقی- صورت زندگی بشر بوده است.
غدیر، ظرف ظهور ولایت کبرای الهی است که خداوند اراده کرده بود تا بشریت تحت لوای بهترین بندگانش زندگی ای سراسر سعادت داشته باشند اما پس از رحلت رسول خاتم(ص) و کودتای سقیفه این امر عظیم به حجاب رفته و طی 1400 سال اندک ظهوراتی داشته است. بیعتی که در غدیر محقق شد و در سقیفه شکست، در عصر کنونی، ملت ما آن بیعت را تجدید کرد، پای آن ایستاد و ایستاده است. انقلاباسلامی عهدی است که شیعه در غدیر با اسلام بسته است؛ انقلاباسلامی یک تاریخ است، فقط یک حادثه تاریخی نیست بلکه عین تاریخ و تاریخساز است...
حال ما وظیفه داریم این حقیقت را به ظهور کامل برسانیم؛ یعنی این حقیقت تکوینی را در صحنه تشریع به منصه ظهور برسانیم. پیروزی انقلاباسلامی و تشکیل نظاماسلامی در همین راستاست. بدین معنا که با پیروزی انقلاباسلامی در سال 57 طلیعه ظهور تمدن الهی کلید خورد و قواعد و قوانین آن در سال 58 ایجاد شد و در طی دهههای گذشته در حال تکامل در همه ارکان و محتوای آن است.
انقلاباسلامی نور حق تعالی است که هادی قلوب برای طی طریق و صعود به عالم توحید و راهی جدید برای بشر است و ظرفیت ایجاد یک تمدن بزرگ را دارد. انقلاباسلامی با تحول در تفکر و وجود آدمی ظهور کرده و به یاری حق بسط و گسترش خواهد یافت و تمام شئونات زندگی بشر و روش آن را تحت تاثیر بنیادین قرار خواهد داد و صورتی دیگر به زندگی بشر خواهد بخشید و تمدنی نوین پدید خواهد آورد.
و السلام علی من التبع الهدی
نویسنده: هادی رحمانی
..................................................................................................................
....................................................................................
فتــحالفتــوح انـقلاباسـلامی
انقلاباسلامی حقیقتی به بلندای غایات انسانی، بیش از آنکه لفظ باشد مفهومی است فراتر از کنجنشینی ذهن، بلکه با تمام قلب مأنوس است. انقلاب جاری و ساری در قلوب بشریت است تا وصول به مقصد و مقصود حیات انسانی که همان وصول به قلب حضرت صاحب الزمان- انسان کامل- کمال انسانیت و ارزشهای ژرف الهی است را فراهم کند. انقلاباسلامی تجلی انوار باطن امام است که بر قلوب انسانی میتابد و انسان صالح، برتابندهی آن انوار در این کرهی خاکی است. انسانی که نشان از قدرت و عظمت حق تعالی و شأن خلیفه اللهی دارد و قلب او مجلّی کل اسماء الهی است. انسان در راستای حب خداوند نسبت به خود و نمایش اسماء حسنای خود خلق گشت. بنابراین انسان ظرفیت ظهور اسماء الهی را دارد و قادر است مثل خدا شود. این انسان، تجلی خدا و آینهی تمام نمای حضرت حق در تمامی شئونات زندگی است. « انقلاب آمد تا انسان صالح تربیت کند1». انقلاباسلامی فتحش، فتح قلوب انسانی و ظفرش بازگشت به جایگاه اصلی و اصیل انسانی و تشکیل زندگی و تمدن الهی است. مقصود، تشکیل تمدنی است که انسان در آن عبد شود و لااله الا الله آذین بخش تمامی نظامات زندگی گردد. یعنی انسان و جامعه فانی در حضرت حق شود و همه چیز خدا باشد و غیری نباشد. تشکیل تمدنی توحیدی و تربیت انسان در آن، انسانی که محتوم به عبد شدن است و اگر عبد خدا شد انقلاب محقق میگردد. تربیت این انسان فتحالفتوح انقلاباسلامی است چرا که انسان موجودی منقطع از خدا و وحی نیست که در پی حاکمیت و تصرف روزافزون بر سراسر گیتی باشد. انسان مظهرِ حق در عالم هستی و جامع همهی عوالم هستی است. در این صورت انقلاب به دور از انسانسازی همان مفهوم عام و به ظاهر دگرگونی و شورش در فرهنگ لغات است نه انقلابی که امّالقرای این عصر است و امام خمینی (ره) میراثدار همهی صاحبان عهد و بنیانگذار آن. انقلاباسلامی تنها طریق وصول به حاکمیت الله و امام معصوم است. همان مسیری که از ابتدای هبوط باید طی میشد لیکن بشریت در طول تاریخ، خود را از آن محروم کرده بود. با ظهور انقلاباسلامی بارقههای امید به تربیت این انسان جهت حاکمیت امام ایجاد شد و حال برای تحقق کامل آن باید از همهی ظرفیتها بهره برد تا انقلاب که بازگشت به قلب امام است و مستلزم وجود انسان صالح، ظهور تام و تمام یابد.
نویسنده: فاطمه محمدی
.................................................................................................
منابع:
1- بیانات امام خامنه ای 10 دی 1369
..................................................................................................................
....................................................................................
بازشناسی فرهــنگ
«فرهنگ مثل آب و هوا است، فرهنگ یعنی همین رسوم و آدابی که بر زندگی من و شما حاکم است، فرهنگ یعنی باورها و اعتقادات ما و چیزهایی که زندگی شخصی و اجتماعی و داخل خانه و محیط کسب یک جامعه با آنها روبروست.»1
انسان مدنیالطبع آفریده شده است. زندگی و تعامل با همنوعان امری ضروری و حیاتی است. این تعامل و تعاون با سایرین، مستلزم منش و رابطهای مناسب و متناسب است. این قاعده، همه ادراکات، رفتارها و مناسبتهای جامعه را جهت و شکل میدهد و آن اجتماع را هویتدار میکند، که این مهم، تحت عنوانی به نام فرهنگ میگنجد. به زبانی رساتر همه باورها و ارزشها ، آداب و رفتارها و همه مناسبتهای انسانی در یک جامعه را مقوله فرهنگ در بر میگیرد. بنابراین اکثر فعالیتهای یک جامعه ، از ازدواج و تشکیل خانواده و شیوه لباس پوشیدن و رانندگی گرفته تا تصمیمات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و ... که در سطح کلان اتخاذ میشود، همه و همه تحت سیطره و تأثیر یک نوع فرهنگی است که بر آن اجتماع حاکم است. پس میبینیم که جهتدهنده به همه تصمیمات اساسی در پیکره و متن اجتماعات نشأت گرفته از فرهنگ است.
اگر در جامعه اسلامی ما شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل، از محکمات روحیه انقلابی است، اساسش فرهنگ ضد استعماری و استکباری اسلام است. شعار اشرافیگری و تجملگرایی و رفاهزدگی - مخصوصاً گرایش مسئولین به اشرافیگری و تجملگرایی - از اصول انقلاب است که برخاسته از فرهنگ سادهزیستی دینی ماست. اگر برخی دستگاهها و نهادهای حکومتی و دولتی تکریم ارباب رجوع را اساس نمیدانند، این بر اساس فرهنگ ضد دینی ماست که متأسفانه در بیشتر موارد از پیکره آنها رخت بر بسته است. در این باب میتوان هزاران نمونه دیگر که همه جایگاه مهم فرهنگ را بیان میدارند را مثال زد. به تعبیر زیبای مقام معظم رهبری، فرهنگ مانند توری است که ماهیها بدون اینکه بدانند در داخل این تور دارند حرکت میکنند، به سمت خاصی هدایت میشوند.
بنابراین در جامعه اسلامی- ایرانی ما، آسیبشناسی ، پالایش و ارتقاء بخشیدن به فرهنگ و جهتدهی به آن، بر اساس باورهای اصیل قرآنی امری بس لازم و ضروری است که دستیافتن هر چه مطلوبتر به اهداف و آرمانهای انقلاباسلامی، در گرو همین فرهنگ ناب و گرهزدن آن به الگوهای ریشهدار و با ثبات اسلام ناب محمدی (ص) است.
نویسنده: سیاوش کیانی
...................................................................................................
منابع:
1- بیانات امام خامنهای در خطبههای نمازجمعه تهران 10 فروردین 1369
..................................................................................................................
....................................................................................
شریعت الهی اذن ورود به ولایت الله
حرکت از کثرات و رسیدن به وحدت یکی از وظایفی میباشد که بر دوش انسان گذاشته شده است. انسان برای به ظهور رساندن استعدادهای درونیاش، باید از میان کثرات رخت بربندد و وارد عالم وحدت شود. ورود به عالم وحدت هم نیاز به شناخت دارد و هم نیاز به عمل کردن. انسان برای رسیدن به وحدت نیاز دارد تا با حضرتحق یگانه شود و یگانگی با حضرتحق یعنی انسان تخلّق پیدا کند به اخلاق الهی. متخلّق شدن به اخلاقالهی بدان معناست که انسان بتواند تمام اسماءالهی را در وجودش به ظهور برساند. اینگونه متخلّق شدن به اخلاقالله یعنی رسیدن به همان هدفی که پیامبر بدان خاطر مبعوث شدند: «إنّی بُعثتُ لِأُتِمِّمَ مَکارمَ الأَخلاق».
عالم کثرات دارای ظلمات و در مقابل آن عالم وحدت دارای نور است. انسان به هر میزان دارای وحدت باطنی باشد وارد عالم نور و به هر میزان گرفتار کثرات باشد به همان مقدار از عالمنور فاصله گرفته و مغلوب ظلمات شده است.
اما چگونه میتوان وارد عالمنور شد و از ظلمتها برائت جست و دوری گزید؟ خداوند متعال در آیه سوره بقره میفرمایند: «الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور...» یعنی کسانی که حضرت حق ولی ایشان میباشد، خداوند آنها را از عالمکثرات و ظلمتها خارج و واردِ عالموحدت و نور میکند. در ادامه آیه خداوند متعال میفرمایند: «و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات...» و آن کسانی که ولیِشان طاغوت (غیرخدا) است، باطنشان از عالمنور به سمت عوالم ظلمانی کوچ مینماید. اگر در همین آیه دقت نماییم فردبودن و وحدت "ولی" برای الله و جمعبودن و کثرت "اولیاء" برای طاغوت بسیار روشن است.
یگانگی با حضرتحق دو نتیجه مهم دارد: 1- انسان از عالمظلمات خارج و به عالمنور وارد میشود، 2- الله ولی انسان میگردد.
برای اینکه خداوند ولی انسان گردد لازم است انسان در حوزه فردی و اجتماعی، اعمال، اخلاقیات و اعتقاداتش را تنظیم نماید. حاصل تنظیم این سه بُعد طبق شریعتالهی نظم باطنی، یگانگی با حضرتحق، خروج از عالمکثرات و ورود به عالموحدت و نور را برای انسان محقق میسازد. شریعتالهی به دلیل اینکه منشأش "الله" است دارای وحدت است. بنابراین انسان با تنظیم خود طبق آن دارای وحدت میشود و به عالمنور و نورانیت متصل میگردد.
نویسنده: محسن نوروزی
..................................................................................................................
....................................................................................
توبه و مراحل آن(4)
تزکیه نفس
با توجه به مطالبی که در مقالات پیشین بیان گردید، در این مقاله، مراحل توبه مورد توجه قرار میگیرد.
سالک، در سفر الیالحق در مرحله اول باید از حرامها توبه کند و این شامل مراحل زیر میباشد:
1. ندامت:
در این مرحله که مرحله اول و ابتدایی توبه است، سالک از گذشته خود احساس ندامت و پشیمانی مینماید و این ندامت هم در مورد ارتکاب معاصی و گناهان است(انجام محرمات) و هم در مورد ترک واجبات. در ابتدا، این ندامت، امکان دارد سطحی باشد و سالک مدام وسوسه شود که عادت زشت خود را تکرار کند، اما کمکم عمیق میگردد به صورتی که حتی نمیتواند گذشته شرمآور خود را تصور نماید. هر چقدر این ندامت و پشیمانی در وجود انسان بیشتر گردد به همان اندازه مشمول الطاف الهی قرار میگیرد، و در اصل باید گفت ندامت حقیقی آتشی است که وجود سالک را از بدیها و گذشته ناپاک خود پاک میگرداند.
2. عزم بر عدم عود به معصیت برای همیشه:
مرحله دوم و رکن اساسی در مقام توبه، تصمیم جدی بر ترک معاصی و محرمات و انجام واجبات است. سالک با این تصمیم خویش، وجود خود را الهی مینماید و رنگ و بوی معصیت را از باطن خود پاک مینماید. نکته قابل توجه در این مرحله آن است که اگر شخصی تصمیم قطعی بر ترک معصیت اتخاذ ننماید و با این حال گناهی هم نکند، چون قلباً تصمیم بر ترک گناه نگرفته، عدم انجام معصیت توسط آن شخص چندان ارزشمند نیست، زیرا قلب آن شخص هنوز با خود و خدا صادق نیست و به طور جدی پشت به گناه ننموده است.
3. ادای حقوق دیگران:
یکی از مسائل مهم در مسیر الیالله آن است که سالک، به طور دقیق از مرحله قبل از بلوغ تا کنون به بررسی اعمال و رفتار خود بپردازد و حقوق کسانی را که ضایع نموده ادا نماید. تا زمانی که حقالناس برگردن سالک باقی است، نمیتواند در مسیر سلوک الیالله به خوبی پیش برود زیرا عدم رضایت دیگران از سالک، مانع پیشرفت باطنی او میگردد. البته باید توجه شود، اگر سالک نسبت به حق و حقوق ضایع شده توسط خویش مطلع نیست و یا فراموش نموده، با تضرع از درگاه الهی، میتواند موجبات فضل و رحمت الهی را بر خود نائل گرداند، زیرا اگر همه عالم هم از انسان شاکی باشند، اگر خداوند بخواهد، میتواند همه مخلوقات را نسبت به آن شخص راضی گرداند.
4. قضای فرایض:
مرحله بعدی در توبه انجام واجباتی است که از سالک فوت گردیده و انجام نگرفته است. در این مرحله، نکته مهم آن است که سالک در انجام واجبات باید در حال خوف و رجا باشد، خوف از اینکه در سر وقت فرایض را انجام نداده و رجا از این بابت که لطف و رحمت الهی شامل تمامی بندگان میگردد. انجام واجبات از آن جهت بسیار مهم و ضروری است چون بحث اختیار در میان نیست، یعنی همچون نوافل نیست که اگر بخواهیم انجام میدهیم و اگر نخواهیم انجام نمیدهیم. از این رو در نوافل بحث خودیت میتواند مطرح شود اما در واجبات خود در میان نیست بلکه خدا در میان است.
ازاین رو در روایات، فرایض محبوبترین عمل نزد خدای متعال بیان شده است، و بالاترین و بهترین وسیله جلب محبت حق به شمار میآید. خداوند متعال در حدیث قدسی میفرماید: بنده من با چیزی محبوبتر از آنچه بر او واجب نمودهام، محبت مرا به خود جلب نمیکند. پس در انجام واجبات، تو برای "خدایی" و در انجام نوافل تو برای "خود" هستی نه برای خدا. از این رو در روایات ذکر شده تا زمانی که انسان نماز و روزه قضا دارد، انجام نماز و روزه مستحبی چندان مطلوب نیست و حتی مکروه است.
5. ترس از گناهان گذشته و اصرار در طلب عفو و مغفرت:
از آنجا که معصیت و گناه موجب آن میشود که باطن انسان مخدوش گردد و از صراطمستقیم الهی خارج شود، سالک باید به طور مستمر از گناهان گذشته خود ابراز پشیمانی و طلب عفو کند.(دقت شود) زیرا معاصی گذشته، در باطن سالک نقش و نگاری از خود به جا گذاشته که رنگ و بوی غیرالهی دارد، و طلب عفو و مغفرت مستمر سالک از این معاصی برای آن است که از باطنی که معاصی در آن جای گرفته و ولایت شیطان را به جای ولایت الله بر آن محقق گردانیده بودند استغفار و توبه نماید و روزبهروز از آن حال باطنی فاصله گیرد، تا آنکه مشمول سنت الهی گردد، سنتی که تمامی معاصی را به حسنات تبدیل میکند.
6. تحمل سختی طاعات به جای لذت گناهان:
انسان طالب حق، باید سعی نماید گذشته خود را جبران نماید و با انجام اعمال شرعی و عبادی و تحمل سختیهای آن، لذت گناهان پیشین را از وجود خود محو نماید. خوب است که طاعات و عبادات از جنس معصیت باشد؟!(دقت شود) برای مثال اگر سفر معصیت کرده، اکنون به زیارت ائمه و اماکن مقدس رود و جبران گذشته نماید. با انجام این موارد، سالک الیالله کمکم خواستههای خود را کنار میزند و در نهایت خود را به کنار میگذارد. زیرا انجام معصیت یعنی مطرح شدن خود و کنار رفتن خدا و فرمان حق و ترک معصیت یعنی کنار زدن خود از صحنه زندگی. در واقع طاعات و بندگی خدا یعنی خود را نادیده گرفتن و خود را شکستن و راه تجلیات حضرت حق را به روی خود باز نمودن.
با بیان مراحل شش گانه توبه، راه برای انسان طالب حق روشن میگردد تا متوجه امر توبه و مراحل آن شود و مسیر کمال را طی نماید، مسیری که لازمه رسیدن به اوج مقامات آن، توبه و اتصال به حق است و با محقق شدن این امر سالک قدم در وادی طریقت میگذارد، انشاالله.
خویش را عریان کن از جمله فضول ترک خود کن تا کند رحمت نزول
نویسنده: حسین فرج زاده
- ۹۴/۰۷/۲۲
- ۶۲۶ نمایش